در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام نیایش راهب ها، مزاحم تمرکز آن ها می شد.
بنا بر این استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان نیایش می رسد یک نفرگربه را
گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد . این روال سال ها ادامه پیداکرد و
یکی از اصول کار آن مذهب شد .
سال ها بعد استاد بزرگ در
گذشت . گربه هم مرد . راهبان آن معبد گربه ای خریدند
و به معبد آوردند تا هنگام نیایش او را به درخت ببندند تا اصول نیایش را درست
به جای آورده باشند
و سالها بعد استاد بزرگ دیگری رساله ای نوشت در باره ی اهمیت بستن گربه به درخت
هنگام نیایش
جالب بود اما عمیق تر از کوتاه بودنش
راستی چه خبر دوست من ؟ مدت هاست که پست هایت را می خوانم بدون اینکه خبر از حالت داشته باشم .امیدوارم همیشه حال خوب داشته باشی