نیلوفر آبی(مطالب خواندنی )

عکس و کلیب ومطالب جالب

نیلوفر آبی(مطالب خواندنی )

عکس و کلیب ومطالب جالب

فقر

میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست .....
فقر ، عریانی هم نیست ......
فقر ، گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند .........
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند .....
فقر ، بشکه های نفت را در عربستان ، تا ته سر میکشد .....
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ، همه جا سر میکشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ...
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است

دروغ مردان


هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.

وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟

هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟"




هیزم شکن جواب داد: "نه"
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید:
آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: "نه".
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا
این تبر توست؟
جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال
روانه خونه شد.
روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد
توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و
پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن
فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه "
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی،
اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می
اومدی.و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن
خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می
دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم،
و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.

نکته اخلاقی:

هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده
!!!!!!!!!!!

کلاغ و روباه

تقدیم به نماینده ی مجلسی که در راستای حذف صدای استاد شجـــــــریان گفته بود
من از شنیدن صدای شجریان حالم به هم میخوره
کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست.
روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و
رو به کلاغ گفت:ای وای تو اونجایی، می دانم صدای معرکه ای داری!چه شانسی آوردم!
اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان
کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت:
این حرفهای مسخره را رها کن  اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.
روباه گفت:
ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم
کلاغ گفت:
باز که شروع کردی اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند.
روباه دهانش را باز باز کرد.
کلاغ گفت:
بهتر است چشم ببندی که نفهمی تکه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.
روباه گفت:
بازیه ؟ خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال.
خلاصه ... بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.
روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد:
بی شعور ، این چی بود
کلاغ گفت:
کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند، تفاوت پنیر و فضله را هم نباید